فکرش را نمیکردم پس از مدتها اینجا نوشتن، همزمان بشود با جنگ؛ فیالواقع اگر جنگ نمیشد، اینجا به روز نمیشد.
موقعیت تخمینی فعلی: جنگ بدر
فکرش را نمیکردم پس از مدتها اینجا نوشتن، همزمان بشود با جنگ؛ فیالواقع اگر جنگ نمیشد، اینجا به روز نمیشد.
موقعیت تخمینی فعلی: جنگ بدر
یَا اِبْنَ آدَمَ، أَکْثِرْ مِنَ اَلزَّادِ إِلَى طَرِیقٍ بَعِیدٍ، وَ خَفِّفِ اَلْحَمْلَ فَالصِّرَاطُ دَقِیقٌ، وَ أَخْلِصِ اَلْعَمَلَ فَإِنَّ اَلنَّاقِدَ بَصِیرٌ
ای آدمزاده!
زیاد جمع کن زاد و توشه مناسب به راه طولانی
و حملت را سبک کن زیرا صراط دقیق و تیز است
و عملت را خالص کن، زیر همانا ناقد (کسی که مو را از ماست میکشد) بینا است.
- کشکول شیخ بهایی ره
خبری از وبلاگ و وبلاگنویسی دیگر نیست.
امید دارم این طرح صیانت به جایی نرسد والا همین وبلاگنویسی بهتر از نوشتن در شبکههای مزخرف ایرانی است که به هیچچیز آنها اعتمادی نیست.
اعیاد مبارک
مرحوم صدر در فلسفتنا می گویند : سی سال است که فیزیک اتمی درجا زده است . چون رسیدند به جایی که می خواستند بروند در ل اتم و از درون آن با خبر بشوند . مشکلی که برخوردند این بود که دیدند نگاه ناظر می شود جزء مُدرَک او!
همین مشکل بود که منشأ پیدایش فیزیک کوانتوم شد؛ یعنی نگاه من در اتم اثر می گذارد. به عبارت دیگر اتمی که شما به آن نگاه می کنید، می فهمد که دارید نگاهش می کنید و تغییر موقعیت می دهد! یک واقعیت ثابتی نیست که شما از آن مطلع شوید.
بلکه دیدن شما همان و تغییر آن هم همان و دیدن شما می شود جزء اُبژهی مدرَک شما.
- حاشیه درس
هیچکس بالای قبر شخص برای شخص گریه نمیکند.
همه برای خودشان گریه میکنند و نه آن بدبخت دست کوتاه کفنپیچ شده!
همه برای خودشان میآیند و برای آرامش خودشان گریه میکنند.
صلّى الله علیکَ عددَ ما فى عِلم الله، لبیکَ داعِىَ اللهِ، إن کان لم یجبکَ بَدنى عند استغاثتِکَ، و لسانِى عند استِنصَارِکَ، فقَد اُجابَکَ قلبى و سَمعى و بَصرى، سُبحانَ ربَّنا، أن کانَ وَعدُ ربّنا لَمفعُولاً
تو را با قلب و گوش و چشممان یاری میکنیم.
خیلی فاصله افتاده بین آخرین نوشته اینجا و این نوشتهٔ حاضر!
دوستان دیگر هم گویا حال و حوصلهٔ نوشتن ندارند و یحتمل با این طرح کذایی دوباره مجبور به کوچ به وبلاگنویسی شوند.
القصه که:
بیا مرا بسوزان به رسم هندوها
به کشتگان غمت، کفن نمیآید
یا حق