احمقها نه ولایت فقیه میفهمن و نه میدونن چی میگن!
با احمق هم بحث نباید میشدم که شدم!
احمقها نه ولایت فقیه میفهمن و نه میدونن چی میگن!
با احمق هم بحث نباید میشدم که شدم!
باغ عاشق زمان نمیفهمد
خشکی آسمان نمیفهمد
بیخود کرده، باید بفهمه.
در ایامی که اینترنت قطع و اینترانت وصل بود، بازدیدها زیاد بود ولی به یک باره دچار افت شده و همه برگشتن خونههاشون:))
همین
قطار اتوبوسی.
یک.
در ردیف جلو یک روحانی سید بزرگواری کنار یک خانم که ظاهر جالبی نداره نشسته و شما اون لحظه که اون سید قرار بود کنار اون خانم بشینه رو تصور کنید و هر چی من بگم از طنز ماجرا کم میکنه:))
دو.
در ردیف کنار یک دختر بچه کوچولو موچولو همهش میگفت: من جیش دارم و شما این رو هم تصور کنید:))
دو هفته پیش به عوض گرفتن قطار از قم، از طهران قطار گرفتم و فکر کردم که از قم قطار گرفتم!
زودتر از موعد به راهآهن رفتم که صدا زد قطار ۱۸۶ مشهد سوار شن و من با خودم گفتم که چرا یک ساعت زودتر داره مسافر میزنه؟!
بلیط رو نگاه کردم و دیدم ای دل غافل، من از طهران قطار گرفتم و خدا رحم کرد که در محوطه راهآهن حاضر بودم و قطار هم از قضا از قم میگذشت و القصه به خیر گذشت.
امشب هم فکر میکردم که قطار قراره ساعت ۲۲:۱۵ بره سمت طهران و و سلانهسلانه کارهام رو میکردم و ساعت ۲۱:۱۸ بلیط رو نگاه کردم و دیدم که حرکت قطار ساعت ۲۲ است!
خدا رحم کرد، رحم.
یک.
ششم آذر، زمان شروع ثبت نام کنکور دکتری.
هنوز در چند درس خاص آمده نیستم که باید میزان مطالعاتم برلی کنکور رو ببرم بالا.
دو.
پایاننامه و پر کردن پروپوزال برای دفاع که این از جمله اهداف میان مدته و باید سعی کنم تا قبل از خرداد ازش دفاع کنم.
سه.
آدم شدن به عنوان هدف لا بشرط که آن به آن باید درصدد رسیدن بهش باشم که الحق قسمت سخت ماجرا اینه.
عالم شدن چه سخت است
آدم شدن محال است
الناس نیام و شاید این تعریف باشه و نه وصف به حال متعلق موضوع!
یعنی جبلی و فطرت او خواب است...
کاش میشد در یک جهان موازی، اون قسمت خستهشده رو خوابوند و با قسمت سرحال به کارها پرداخت.
با حسرت به خونههای ویلایی نگاه میکنم!
برای من متراژ مهم نیست بلکه فقط ویلایی بودن مهمه که حیاط(ت) داشتهباشه و فقط همین...
اضطراب و دلنگرانی زیادی دارم و بعبارة أخری این که حالم اصلاً خوب نیست!
ای مرگ بیا که زندگانی ما را کشت.
القصه که حتی به گفته اون مخذول حتی اگه در آیندهای نزدیک اینترنت هم وصل بشه صرفاً غبار فراموشی برای این درده و الّا این درد التیامپذیر نیست مگر به شراب طهور از دست ساقی میخانه.
انگار که شب تاسوعاست و فقط یک روز مهلت مونده به عاشورا ولی در یک دور این تاسوعا تکرار میشه و دوباره روز از نو و تاسوعا تکرار میشه و یک درد همیشگی الی الأبد.
همینطور حیرون و سرگردون و سر میچرخونم و میبینم که آش همون آشه و کاسه همون کاسه.
خدا بر همه ما رحم کنه.