یک.
بعضاً وقتی به افراد میگم که من خود علم رو به خاطر خودش دوست دارم میگن انسان عجیبی هستی!
و حرف بعدی استفهام از اینه که از کجا میاری میخوری؟
جواب واضحه: نسبت به عامه مردم هم سبکتر میپوشم و هم غذام نازلتره اون هم غذای دانشگاه که اصلاً اسم نازل رو نمیشه روش گذاشت!
دو.
فاصله بین بیداری صبح و خواب شبم چیزی حدود ۳ ساعته.
قبلاً خواب در کل روزم رو به حدود ۵ ساعت هم تقلیلش دادم ولی الان چیزی حدود ۷ ساعته و ایضاً در برنامه قبلاً بود به ۴ ساعت برسونم که پروژه با شکست مواجه شد و باشد وقت دیگر!
خونم الان غلظت بسیار زیادی و باید تلطیفش کنم با حجامت به حول و قوه الهی.
سه.
علم انسان رو مبتهج میکنه و قواش رو به فزونی میذاره و ایضاً به عالم مجردات نزدیک میشه مخصوصاً علومی که به فکر کردن زیاد نیاز دارن یعنی از استنباط و استدلال بدست میان!
چه چیز شبرینتر از علم؟
هر که در این حلقه نیست
فارغ از این ماجراست
چهار.
اینکه گفتن قبل فلسفه، منطق بخونید بنظر میاد به ۲ جهت باشه.
جهت مهمش به نظر بنده اینه که انسان به تجرد برسه و میائل منطقی انسان رو در عالم معقولات غرق میکنن و سبب تجرد میشن و برای همین هست که میگن منطق بخون.
جهت دیگهش هم اینه که منطق میزان برای سنجشه.
پنج.
صبح با منطق شروع و با فلسفه ادامه مییابد و با عرفان تمام میشود.
من نمیدونم شرایط زندگیتون چطوره
ولی از اینکه نتونید از کسب علمتون کسب درامد کنید و بعد بخاطر اون ارزش و احترام کمتری نسبت به افراد دارا تر بگیرید حتی توی خونواده. ناراحت نمیشید؟