آقـای ریـش‌دار

۳۰ مطلب با موضوع «نامرتبط» ثبت شده است

پنجاه و پنج

بهانه این نوشته رو روز دانشجو است.

یک.

اسمش دانش‌جو است یعنی کسی که جوینده دانشه ولی حقیقتاً این‌که آخر ترم به دنبال جزوه از فلان خانم نازک نویس و چند رنگ نویس می‌گردند و به دنبال هویت خود دانشجویی رو یدک می‌کشن.

الحق و الانصاف که هیچ چیز به جز الفاظ و اسماء بی‌هویت نشده و به هیچ چیز بیش از ساحت اسماء تجاوز صورت نگرفته و حرمت کلمات دریده نشده!

دو.

در دوران تحصیلم در رشته مهندسی و یا اون موقع که علوم سیاسی می‌خوندم یا اون موقع که حوزه می‌رفتم یا این موقع که فلسفه می‌خونم کمتر افرادی دیدم که به دنبال علم باشن و اهل مطالعه باشن و فی الواقع باقی گونی پر از سیب‌زمینی می‌کنند و اهالی علم در قلت و محجوریت‌اند.

سه.

گفت: ببینید هرچیزی یه محصوله حتی علم که به فروش می رسه
حالا بسته به اینکه اون علم بعدا چقدر سودآور باشه گرونتر به فروش می رسه!

در جوابش گفتم: امیدوارم معشوق و یا حبیبت با ریال و دلار عشقت رو قیمت نذاره و گفتگو رو تموم کرد.

قبلاً هم گفتم که عالم به علمش مبتهجه و اصل بر همون علمه و عالَم یعنی علم انباشته.

اصلاً برای کی این‌ها رو می‌گم؟!

سینه خواهم شرحه شرحه...

۱۶ آذر ۹۸ ، ۲۲:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

پنجاه و دو

یک.

بعضاً وقتی به افراد می‌گم که من خود علم رو به خاطر خودش دوست دارم می‌گن انسان عجیبی هستی!

و حرف بعدی استفهام از اینه که از کجا میاری می‌خوری؟

جواب واضحه: نسبت به عامه مردم هم سبک‌تر می‌پوشم و هم غذام نازل‌تره اون هم غذای دانشگاه که اصلاً اسم نازل رو نمی‌شه روش گذاشت!

دو.

فاصله بین بیداری صبح و خواب شبم چیزی حدود ۳ ساعته.

قبلاً خواب در کل روزم رو به حدود ۵ ساعت هم تقلیلش دادم ولی الان چیزی حدود ۷ ساعته و ایضاً در برنامه قبلاً بود به ۴ ساعت برسونم که پروژه با شکست مواجه شد و باشد وقت دیگر!

خونم الان غلظت بسیار زیادی و باید تلطیفش کنم با حجامت به حول و قوه الهی.

سه.

علم انسان رو مبتهج می‌کنه و قواش رو به فزونی می‌ذاره و ایضاً به عالم مجردات نزدیک میشه مخصوصاً علومی که به فکر کردن زیاد نیاز دارن یعنی از استنباط و استدلال بدست میان!

چه چیز شبرین‌تر از علم؟

هر که در این حلقه نیست

فارغ از این ماجراست

چهار.

این‌که گفتن قبل فلسفه، منطق بخونید بنظر میاد به ۲ جهت باشه.

جهت مهمش به نظر بنده اینه که انسان به تجرد برسه و میائل منطقی انسان رو در عالم معقولات غرق می‌کنن و سبب تجرد میشن و برای همین هست که می‌گن منطق بخون.

جهت دیگه‌ش هم اینه که منطق میزان برای سنجشه.

پنج.

صبح با منطق شروع و با فلسفه ادامه می‌یابد و با عرفان تمام می‌شود.

۱۲ آذر ۹۸ ، ۰۷:۰۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

چهل و شش-تفنگ حسن موسی

وقتی متفقین برلن رامحاصره کردند وآدولف هیتلر پیشوای آلمان نازی شکست خودرا مسلم دید به آجودانمخصوصش وصیت کرد که اوراباهفت تیر بکشد وجسدش را بسوزاند.

هفت تیرنوعی اسله کمری بودکه درکارخانه برنوساخته می شود ودرواقع یک نوع اسلحه آتشین به شمار می رفت.

سابق براین کسانی که درجنگ ها شرکت می کردند معمولا برای کشتن افراد ازاسلحه آتشین،ازقبیل تفنگ های دولول،ساچمه ای و«روندل»وتفنگ معروف به (تفنگ حسن موسی)استفاده می نمودند.

امّا چرااین تفنگ به نام تفنگ حسن موسی معروف شده بود؟برای این که تفنگ حسن موسی تفنگی بوددراز ویک تیر که سازنده اش مردی به نام حسن موسی،یعنی حسن موسی نامی این تفنگ را می ساخت وچنان چه حسن موسی این تفنگ را نمی ساخت کس دیگری نبود که به جای او بسازد چون اگر می بود ومی ساخت دیگرآن تفنگ به نام حسن موسی معروف نمی شد ومعروفیت(تفنگ حسن موسی) به خاطر اسم سازنده ی آن است که همان حسن موسی بود مثل تاریحیی که تاری بود خوش صدا معروف به تار یحیی واین تار را یحیی نامی می ساخت وبه نام خودش معروف بود واگر دیگری این تار را می ساخت به نام سازنده اش معروف می شد نه به نام یحیی.

۰۸ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

چهل و پنج

آه که همه‌اش پاک شد!

صبح جمعه است و انگار موعد وصال یار نرسیده...

بگذریم.

الان برای ما صبحه و برای یک عده دیگه شب و یک عده دیگه هم قبل از ما صبح شده و برای یک عده دیگه ظهره و برای یک عده دیگه بعد از ظهر و برای یک عده دیگه سر شب و برای یک عده دیگه ته شبه.

چون زمین گرده و هر گردی لاجرم کره است پس در محورهای دکارتی تکرار هر مختصاتی نیازمند ۳۶۰° است پس چون این‌جا صبحه لاجرم باید در این ساعت جای دیگه‌ای مقابل این ساعت باشه.

اون‌جاهایی که شب باشه شاید در خشکی باشه و شاید هم در دریا چون بیشتر حجم کره زمین رو آب فرا گرفته و بهش کره آبی می‌گن.

آبی هم یکی از رنگ‌های اصلی هستش که از ترکیب با زرد سبز رو به وجود میاره و علت وجود سبزی در برگ کلروفیله.

قبلاً که لباسی نبود احیاناً انسان‌ها از برگ برای پوشش استفاده می‌کردن چون لباسی نبود، حتی تاناکورا هم نبود.

تاناکورا شخص نیست بلکه یک مجموعه فروشگاه بود که توسط اوشین و ریوزو در مجموعه سال‌های دور از خانه تأسیس شد و در همان مجموعه ورشکسته شد و به خاک رفت...

۰۸ آذر ۹۸ ، ۰۶:۰۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

چهل و چهار

از فکر درباره اینکه اون بنده خدا گفت شما خیلی عجیب و غریبید چون گفتم خواب ابوعلی جبائی و ابولحسن اشعری دیدم پرت شدم به این قسمت روضه که: مگه یادم میره من بودم و یه دل مضطر...

قبلاً فلسفه و عرفان رو خیلی دوست داشتم به مثال علاقه طفل به پستان مادر ولی انسان که بخواد رشد باید علایقش هم رشد کنه که شاید چون رشد می‌کنه، علایقش رشد می‌کنه و یا بالعکس که حرفی در این نداریم.

الان می‌خوام روضه‌خوان بشم و اینکه تو روضه کارم تموم بشه، همین.

بگذریم آقا..‌‌.

چی خبرا؟

۰۸ آذر ۹۸ ، ۰۲:۴۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

چهل و سه

می‌خواستم راجع به آیریش من اسکورسیزی و انسان معاصر گمشده بنویسم ولی پشیمون شدم!

یه هنرجوی نیازمند داریم که مادرش با پخت کیکو نون سنتی خرج درمان سرطان خودش و تحصیل این دوسال دخترشو میداد ،امسال دستاشم بی رمق شده بودو پخت نداشت، شیرینی ازدواج دخترکو با یه مرد مسن آورد،حالشو که پرسیدم گفت دیگه درمانو قطع کردم لزومی نداره اینقدر هزینه کنم ، شیرینی عزا رو خوردیم

بله آقا...

انسان دردمند معاصر، انسان غمگین معاصر، انسان خسته معاصر.

نقل بالا هم از یک توئیتریه و منقول بنده نیست!

ما چه‌ایم اندر جهان پیچ پیچ؟

۰۷ آذر ۹۸ ، ۱۷:۴۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

چهل و دو

نشستم به انار خوردن(با نوای ابتهاج بخونید که در گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم رو خوند) و در همین حین به این فکر می‌کنم که کمیت مطالعه‌م پایین اومده و این بر خاطرم گذشت که من شاید به اندازه انگشتان یک دست فقط در تابستون تعطیلی داشتم و ما بقی درحال تحصیل بودم.

تو راه طهران پیرمرد ۷۰ ساله‌ای بود که کتاب حقوقی دستش بود و می‌گفت که تازه شروع کردم به خوندن کارشناسی حقوق و...

قبل از نشستن بر خوان یعنی خوردن انار فکر می‌کردم که چرا شیر موز و شیر توت‌فرنگی داریم ولی چرا شیر انار نداریم و لاینحل موند!

انسان عجب فکرهایی می‌کنه با خودش.

۰۷ آذر ۹۸ ، ۰۳:۳۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

سی و چهار

ما چه‌ایم اندر جهان پیچ پیچ

چون الف از خود چه داریم؟ هیچ هیچ

همین دیگه آقا!

دنبال مطلع و مقدمه و میان و مؤخره نباش!

درسته که این‌ها نظم‌اند و طبع انسان ملائم با نظم ولی نه این‌که انسان خودش رو محدود قالب‌ها کنه و از محتوا جا بمونه!

لهذا گفته‌اند مجعول وجود است و ماهیت نفاد و حد وجود.

خط بالا رو هم جدی نگیرید!

۰۵ آذر ۹۸ ، ۰۳:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

سی و دو

یک.

عطف به ما سبق کنید.

همان دختر که وضع مناسبی نداشت به قم که رسیدیم وضعش رو مرتب کرد و چادر سر کرد و رفت!

دو.

در قم با پدیده‌ای رو به رو هستیم که نه بی‌حجابی محسوب میشه و نه حجاب اسلامی!

بعداً تحلیلم رو می‌گم.

سه.

انسان‌های خدایی رو از اخلاقشون بشناسید.

نظافت‌چی یکی از دستشویی‌های حرم حضرت معصومه است.

وقتی بهش خدا قوت گفتم با چنان گرمی جواب داد که حظ کردم از وجود مبارک اون پیرمرد.

سه.

نماز رو حرم خوندم و در جایی که نماز می‌خوندم شخصی فلسفه می‌گفت و حرمت نگه‌داشتم و در درسش چیزی نگفتم چون احتمالاً درسش به هم می‌ریخت!

بعد هم شروع کرد به احادیث توحیدی خوندن که دیگه بلند شدم اومدم بیرون.

چهار.

چند طلبه سیاه‌پوست با عمامه سفید رو تصور کنید.

همین.

پنج.

شیر پاکتی بسته‌ای ۳۲۰۰ تومن.

بنده یک شیر خوارم و طبعاً اتاق خوابگاه هم شیر خوارگاه.

ارادت.

۰۴ آذر ۹۸ ، ۱۵:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

سی

چند سال پیش که در ایام اربعین در نجف بودم، در جمعی از فضلا بحث علمی بر ولایت آقای ما امیرالمومنین شد که بحث‌ها طبعاً کلامی بود تا فلسفی.

بنده هم به لحاظ سنی و هم به لحاظ علمی طفل اون مجلس محسوب می‌شدم و چون در محضر حضرت وصی بودم کلامی به ذهنم اومد چنین که: داب و روش بنده برای منکوب کردن اهل‌سنت، بحث درباره توحید واجب تعالی است(هندوانه زیر بغل خودم باید بدم و بسیار بسیار تعریف‌های محیر العقول مسلمان نشنیده و کافر ندیده از خودم بنمایم) که با تایید اون عزیزان همراه شد.

القصه که مطالعاتی در حوزه ملل و نحل بر کسانی که می‌خوان وارد وادی کلام مخصوصاً کلام قدیم بشن واجب عینی هستش.

۰۴ آذر ۹۸ ، ۰۱:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف