آقـای ریـش‌دار

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

هشتاد و شش

حق
1/ ساعت مطالعه بنده، آنطور که تجربه برایم ثابت کره که بازدهی بالایی دارد، بعد از نماز صبح است و بعد از نماز صبح معمولاً بیدارم و مشغول درسم؛ به نظر می‌آید این ساعت بهترین ساعت بهره‌گیری است و همانطور که وارد شده، رزق را نیز در بین الطلوعین تقسیم می‌کنند و علم نیز رزق است.
2/ دیشب کتاب جدیدی شروع کردم به نام پوزیتیویسم منطقی، رهیافتی انتقادی از یک بنده‌خدایی!
در مقدمه کتاب مطلبی آمده بود درباره احساس امر قدسی و مثال به معراج رفتن پیامبر زده‌بود!
آنچه برداشت میشود از این واژه احساس امر قدسی یعنی آنکه نه حقیقتاً برای شخص آن حقیقت اتفاق افتاده باشد بلکه او احساس میکند که در سفری چنین به حق رسیده و ... و احتمالاً این شخص حتماً الإسراء : 1 سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر را هم احساس امر قدسی میداند و نه حقیقتاً  منتقل شده باشد!
البته اگر مثل آن فلان فلان شده آن ینگه دنیا به نظر شاذی مثل رؤیای رسولانه باور داشته باشد، بله تمام اینها را از دریچه خیالات و در مرتبه بالاتر علم می‌بیند و نه عین و حاق واقع!
طرف عقلش نمیرسد، میگوید این مشکل دارد!
به جای آن که فهم خود را ارتقا دهد از دم زیر پایه همه چیز را میزند.
3/ «آقای سروش تاکید دارد بر اینکه نظریه رویای رسولانه برای حل تناقضات قرآن تولید شده است، چون در قرآن کریم مطالبی آمده که از جهت علمی قابل پذیرش نیست و چون قابل پذیرش نیست ایشان می‌گوید من به این اندیشه فرو رفتم که خب پیامبر اکرم با این عظمت و با این جایگاه معنوی و عرفانی چطور یک چنین مطالبی بیان فرمودند که قابل پذیرش نیست و با علم تناقض دارد و یا گاهی تعارض درونی دارد به همین جهت دنبال راه‌حلی می‌گشتم که این معما را حل کنم که صادر شدن قرآن کریم از پیامبر اکرم با آن مقام و تعارض‌های درونی‌اش را یک طوری کنار هم‌دیگر بچینم که بشود از آن دفاع کرد.»
شما بی زحمت نمیخواهد از کتاب الله دفاع کنید.
4/ بگذریم!
احوالتان خوب است؟

۲۹ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میم الف

هشتاد و پنج

ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟

با حدود 10 دقیقه رانندگی، با حدود فاصله 1 کیلومتر، با وحدت شهر و... دخترکی کوچک و چادری، لیف میفروخت و دختری جوان با عشوه‌ای خرگونه، سوار بر ماشین مدل بالایی شد!

پی‌نوشت: سرگشته میخانه‌ی عشق‌م

۲۱ خرداد ۹۹ ، ۰۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میم الف

هشتاد و چهار

یادم میاد که سال دوم راهنمایی که فهمیدم به بلوغ رسیدم خیلی سریع قرائت نمازم رو تصحیح کردم و بعد از اون مرجع تقلیدم رو پرس و جو کردم و آقای بهجت ره رو انتخاب کردم. از یک مغازه‌ای هم رساله ایشون رو خریدم و تو مدرسه این رساله تو دستم بود و فکر کنم یک دور کامل این رساله رو خوندم.
به گمانم اون موقع بیشتر اهل دیانت بودم تا الان! قبلترش هم رساله نوجوانان آقای سیستانی رو یک دور از اول تا آخر خونده‌بودم.
اون رساله آقای بهجت رو هنوز دارم...

پی‌نوشت: دلم برای بهجت قلبم تنگ شده.

۱۶ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۳۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میم الف

هشتاد و سه

امشب در منزل استاد عزیزم آقای طاهریان که نشسته‌بودیم قسمتی از بحث بر این بود که در زیارت حضرت فاطمه زهرا آمده است چنین: «السلام علیک یا ممتحنه امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک...» که یعنی چه!
بعد از منبر که نشستند گفتم که حاج آقا بحث علم قبل از ایجاد را که مطرح نمودید که اصلاً اختیار در آن معنا ندارد از منظر شما قابل قبول نیست زیرا علم تابع معلوم است و اختیار از ملزومات معلوم است و نیاز نیست که حتماً آن معلوم خارجی باشد بلکه وجود علمی آن کفایت می‌کند.

فرمودند: این مربوط به بحث علم حصولی است در علم الهی حساب جبر و اختیار نیست!

عرض کردم: ارتباطی ندارد و تنها مربوط به بحث علم حصولی نیست(بحثش در جای خود که میتوان علم حصولی را به علم حضوری تبدیل نمود) و در آنجا هم همان دانستن باید جبر و اختیار دخیل باشد.

فرمودند: مثلا من بگویم فردا فلانی به مسافرت میرود و این ارتباطی به جبر و اختیار ندارد زیرا علم فقط محکی است و حکایت میکند!

عرض شد: تحلیل ذهن است که این دو تا را جدا میکند مثل ماهیت و وجود ما به ازای خارجی ندارند و یا بدن و نفس چیز منحاز در خارج نیستند بلکه حقیقت واحده هستند و به تحلیل ذهن دو تا هستند پس اشکالی ندارد آنچه علم است هم به تحلیلی عالم باشد و هم به تحلیلی معلوم و هم به تحلیلی علم و اینها فی الواقع متحدند(ورای اتحاد) و تثلیثی در آن نیست و (آنجا علم است و وقتی حکایت شده و معلوم نیست چگونه علم است در حالیکه معلوم آنجا هست ولو به وجود علمی و همین کفایت میکند و لازم نیست که وجود خارجی آن‌ها آنجا باشند بلکه همین که وجود علمی قبل الایجاد باشد یعنی اختیار و ... همه در آن دخیل شده است.)

به گمانم بحث اینجا تمام شد.

به مناسبت بیتی از مثنوی جناب مولوی نقل می‌کنم که آنچه در این جا آمد بر طبق همان تفسیر شریف حضرت مولا هادی سبزواری است.

هر که خوابى دید از روز الست
مست باشد در ره طاعات مست‏
«...و حاصل آنست که هر چه در ما لا یزال مى‏شود بر طبق قضا و بر وفق قدر است. و قدر همین صور مثالى است که مذکور شد. و جبر هم نیست. چه اراده و اختیار عبد هم آن جا صورت پذیر بوده. پس فعل هر کس که در علم و قضا و قدر گذشته، به طرز اینجا گذشته. یعنى فعل از تو واقع شد، مسبوق به وجود تو و ایجاد تو و شعور تو به فعل تو و اراده و اختیار تو، و به همین طور در مراتب سابقه هم ثبت بوده‏اند.»
گره بنده در مسئله قضا و قدر و جبر در اینجا حل شد به گمانم و تفسیر حاجی بسیار گران بها است، رحمت خدا بر او باد، رحمت خدا بر او باد، بر سر سفره حضرت زهرا متنعم باشد.
مى خوردن من حق ز ازل مى‌‏دانست
گر مى نخورم علم خدا جهل بود

بگذریم...
التماس دعا.

۱۴ خرداد ۹۹ ، ۰۱:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

هشتاد و دو

حق
0/امشب بزرگواری در وبلاگشان درج کردند که به احتمال خیلی زیاد حوزه میروند ان شاء الله.
واقعاً در این زمانه با این همه مصائب و حرف‌ها، این که انسان تصمیم بگیرد که به حوزه برود نیازمند یک فکر پویا و یک عقل کامل است و ایضاً یک گوش برای شنیدن طعنه‌ها و یک گوش برای در کردن همان طعنه‌ها از جمله ضروریات است؛ آخر کدام عاقلی به حوزه میرود؟!
1/ذکر خیر آن استاد حکیم و متأله بارع بارها در این جا رفت. ایشان میفرمودند که: من هر چه که دارم از حوزه است با اینکه حقوق ایشان را دانشگاه میداد لکن حرف ایشان این بود.
2/نمی‌دانم چند وقت پیش بود که به مادرم گفتم: اگر شما اجازه میدادید که بعد از سیکل به حوزه بروم، الان احتمالاً غریب به اجتهاد می‌بودم!
صد حیف!
3/آخرش دکترا بگیرم که چه بشود؟ هیچ!
ولیکن چه کنم که لفظ دکتر را خوش دارم!
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه! همین لباس زیباست نشان آدمیت

۱۳ خرداد ۹۹ ، ۰۱:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

هشتاد و یک

این قسمت از متن شرح اصول کافی جناب صدرا را یک کانالی گذاشته بود:
قال سبحانه: «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین»
"فالذکر لله تعالی من احدی العلامات التی یعرف بها ان الخاطر شیطانی أم روحانی"
[شرح اصول الکافی للصدرا، ج۲ص۴۵۸]

تا جایی که یادم هست یکی دیگر از علامات را در تفسیرشان در ذیل استعاذه بیان میکنند که به آنجا رجوع نمایید؛ اگر تمام بحث استعاذه ایشان را ملاحظه نمایید بهتر است زیرا مطالب ارزشمند بسیاری در آن است که در جای دیگر احتمالاً یافت نشود.

۱۲ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میم الف