آقـای ریـش‌دار

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

پانزده

و فی آخر وصیته لدیوجانس قوله فإنک إذا فارقت هذا البدن عند ذلک حتى یصیر مخلى فی الجو یکون حینئذ سائحا غیر عائد إلى الإنسیة و لا قابلا للموت

این وصیت جناب فیثاغورس به دیوجانس حکیمه که میگه(نقل به مضمون): وقتی از این بدن فارق شدی و شناگر در فضای خالی روحانی و بدون تعلق شدی دیگه به این بدن بر نمی‌گردی و دیگه قابل برای مرگ نیستی.

۳۰ آبان ۹۸ ، ۱۹:۰۷ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

چهارده

یک.

هر چیز که در جستن آنی آنی

فألهمها فجورها و تقواها

پرسید که: شما می‌گی همه چیز در خود انسان هست ولی چرا بعضی مردم عین گوسفند و گاوند؟(تعبیر به گمونم همین دو حیوان بود)

گفتم: همه این درد رو می‌فهمن ولی چون نمی‌تونن تحمل کنن خودشون رو درگیر چیزهای مختلف می‌کنن تا این فهم اذیتشون نکنه، تا حرکت نکنن و نفهمن که گم شدن بلکه از همین گمشدگی لذت ببرن!

الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا، وقتی بمیرن تازه می‌فهمن که کجای کار هستن!

دو.

بعض کلماتی که به کار می‌برد رو من در صحف فلسفیه و کتب عرفانیه دیدهبودم و می‌گفت این‌ها حاصل فکر کردن خودمه و خودم فکر کردم بهش رسیدم.(به همین مناسبت پرانتز باز کردم که بگم اولین قدم سلوک تفکره؛ ان شاء لله اینترنت آزاد بشه از توی کانال، جلسه اول و دوم خوانش چهل حدیث امام رو که گذاشتم گوش کنید که مطالب رو مرحوم امام اون‌جا آوردن)

سه.

در آخر سفر گفت: هر موقع مشهد بودی، پیام بده هم رو ببینیم...

۳۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۳۱ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

سیزده

گفت: رینگ توی گوش و خالکوبی سراسر بدن طبع حیوانیه یا بد برداشت کردم؟

گفتم: عوارض بروز جواهرند یعنی از شئون جوهرند.

کیف از جمله عوارضه و این ظاهر انسانی کیف هستش که نشون از باطن میده و مرآة نفس هستش.

اون شخص در سیر نفس باید از دل جهنم عبور میکرده و این اثرات رو داشته براش و برای بعضی چون بر براق سریع سوارن اثر خاصی مترتب نمیشه، فافهم.

بیش از این گفتنش فک کنم گیجتون کنه پس میگم تمت.

۳۰ آبان ۹۸ ، ۱۶:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

دوازده

یک.

این سفر، سفر عجیبی بود برام.

از ابتدا خدا خدا می‌کردم که تو کوپه ۸ نیفتم اون هم به خاطر کسایی که تو کوپه بودن که همچین ظاهر الصلاح نبودن.

بدن‌ها پر خال‌کوبی و قیافه‌ها هم که شرارت ازشون می‌باره!

طی اتفاقاتی مجبور شدم جام رو عوض کنم بیام کوپه ۸.

دو.

در ابتدای کار می‌خواستم به مهماندار بگم که جام رو عوض کن و اگه جای دیگه‌ای داره، من رو بفرسته اونجا ولی نمی‌دونم چی شد که نکردم ولی پیش خودمون بمونه که اول رعب بدی تو دلم افتاد که اگه مشکلی پیش بیاد، احتمالاً این افراد اهل شرارت باشن!

سه.

با یکیشون که بچه شاه عبد العظیم بود، صحبت کردم.

بحث بر این بود که من چی می‌خونم و گفتم فلسفه و گفتگو ادامه پیدا کرد تا جایی که به بحث راجع به پول و قدرت رسید و همینطور گذشت و سیر اشتدادی خودش رو طی کرد به سمت چیزهایی که دست من نبود این سیر.

رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست

می‌کشد هرجا که خاطر خواه اوست

چهار.

این شخص با گوش‌واره و خال‌کوبی‌های سر تا سری که داشت حرف‌هایی می‌زد که دقیق بودن ولی چون فلسفه و عرفان نخونده بود، نمی‌تونست برهانی و علمی بیانش کنه ولی حرف‌های دقیقی بود.

بحث بر این بود که انسان باید استاد ببینه و وقتی استاد ببینه درست تربیت میشه و حرف‌های زیادی رد و بدل شد درباره چیزهایی که فکرش رو نمی‌کردم مطرح میشه ولیکن...

پنج.

شماره‌م رو گرفت تا این ارتباط بیشتر و بیشتر بشه.

القصه که خدا بر همه ما رحم کنه که او رحمان و رحیمه.

۳۰ آبان ۹۸ ، ۰۲:۴۲ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

یازده

پک اول.

عجب اوضاعی! به اسم مردم و اعتراض، اموال مردم رو آتش می‌زنن و قاه قاه به ریش مستضعفین می‌خندن[باقی فحش‌هایی است که قابلیت پخش ندارد]

پک دوم.

عجب وضع اسفناکی! به اسم مردمی -که به حمایت از انقلاب می‌خوان بیان-، از خود تشکر می‌کنن و اقدامات احمقانه و تفرقه‌افکنانه خود را به خود و مقام معظم رهبری تبریک می‌گن و به هوش خود صد آفرین می‌گن!

راست گفتن که آب سر بالا بره غورباقه ابوعطا می‌خونه.

دست و پاهای آخره که صرفاً برای این می‌زنن که بیشتر در قدرت باشن و سیعلم الذین ظلموا...

پک سومی.

معترض و ناراحتم ولی کو ملجأ و پناهگاه رسیدگی به صدای ما مستضعفین و ضعیف نگه‌داشته‌ها!؟

همیشه یکی از اعتراض و شلاق مستضعف سوء استفاده کرده، یا چپ بوده و یا راست بوده!

خدایا خودت بر ما رحم کن.

پک چهارم.

خجالت می‌کشم که بگم یابن الحسن تو بیا قیمت بنزین ما درست کن، آب و برق ما درست کن، مسکن ما درست کن!

مگه امام به درد آب و برق و مسکن می‌خوره؟! یعنی اگه این‌ها درست بشه دیگه نیازی به امام نیست؟!

خجالت می‌کشم که در دوران دردهای جسمی که نسیان دردهای حقیقی رو سبب شده، صدات کنم برای دردهای جسمی یا شافی الصدور.

پک پنجم.

حالم خوب نیست.

۲۹ آبان ۹۸ ، ۱۹:۱۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

ده

اضطراب و دل‌نگرانی زیادی دارم و بعبارة أخری این که حالم اصلاً خوب نیست!

ای مرگ بیا که زندگانی ما را کشت.

القصه که حتی به گفته اون مخذول حتی اگه در آینده‌ای نزدیک اینترنت هم وصل بشه صرفاً غبار فراموشی برای این درده و الّا این درد التیام‌پذیر نیست مگر به شراب طهور از دست ساقی می‌خانه.

انگار که شب تاسوعاست و فقط یک روز مهلت مونده به عاشورا ولی در یک دور این تاسوعا تکرار میشه و دوباره روز از نو و تاسوعا تکرار میشه و یک درد همیشگی الی الأبد.

همینطور حیرون و سرگردون و سر می‌چرخونم و می‌بینم که آش همون آشه و کاسه همون کاسه.

خدا بر همه ما رحم کنه.

۲۹ آبان ۹۸ ، ۱۴:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

نه

منتظر نماز و نوای «گیرم هزار کعبه خدا خلق می‌نمود، چنگی به دل نمی‌زد اگر کربلا نداشت».

با سرمایه‌هایمان چه کردند و چه می‌کنند!

و العاقبة للمتقین.

۲۹ آبان ۹۸ ، ۰۵:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

هشت

چرا می‌گم این اغتشاش‌گرها یک سری احمق دو (ه)زاری بیش نیستن؟!

هیچ انقلاب سیاسی، تأکید دوباره می‌کنم هیچ انقلابی بدون رهبر به پیروزی نرسیده، اون هم رهبری که یک پشتوانه ایدئولوژیکی قوی داشته باشه.

از انقلاب کبیر لیبرالی فرانسه(در تمام مراحل) گرفته تا انقلاب کارگری روسیه، همه تحت یک ایدئولوژی و به فرماندهی رهبری به پیروزی رسیدن تا جایی که حتی اعضای حکومت و نحوه انتقال قدرت رو در نظر گرفته بودن.

این احمق‌هایی که در کوچه و خیابون به غارت و آسیب زدن مشغولند، هیچ پیروزی در پیشون نیست و اگر به فرض پیروز هم بشن ایران وضعیتی شبیه سوریه و افغانستان پیدا می‌کنه و مرحله بعدی ظفریابی الاغ‌ها، تقسیم ایرانه.

القصه که خر کم نیست ولی با این حال از قبرس میارن.

۲۹ آبان ۹۸ ، ۰۲:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

هفت

هیچ وقت مثل این روزا سیگار نکشیدم!

شاید بهانه و شاید هم نه که دوباره رفتم سمت سیگار تا این شرایط قاراش میش رو تلطیف کنه.

تو محوطه داشتم سیگار پشت سیگار میکشیدم که بنده خدا گفت: مگه این‌جا ممنوع نیست!؟(استفهام انکاری)

گفتم: آش رو با جاش بردن و شما دنبال سیگار منی!

چی بگم والا!

روزگاری به سبب این‌که دانشجوی فلسفه‌ام و اهل فلسفه سیگار می‌کشیدم که راحت‌تر فکر کنم و الان این‌طور!

القصه که حال ما خوب است ولی تو باور مکن.

۲۹ آبان ۹۸ ، ۰۰:۲۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف

شش

فیلم جوکر رو به طور کامل دو مرتبه و به طور غیر کامل، شش مرتبه یا شاید بیشتر دیدمش.

حکایت عجیبیه، حکایت آرتور فلک که جامعه چگونه طردش می‌کنه و سهم برژوا چقدر از این طرد شدگی و انزوای پرولتاریا هستش.

برژوایی که برای حفظ خودش از شرهایی که درست می‌کنه، حاضر به تجاوز به بچه میشه و حتی انسانیت رو زیر پا می‌ذاره مبادا که بر کت و شلوار مارکش ذره‌ای غبار نشینه.

درباره انقلاب کارگری روسیه نوشتن که: مردم به خونه‌های اعیان و اشراف ریختن و اون‌ها رو کشتن.

۲۸ آبان ۹۸ ، ۲۲:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم الف